عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک بار هم با خودم گفتم آنقدر که من به بقیه امید و روحیه میدهم چیزى دریافت نمیکنم و تصمیم گرفتم براى خودم حال خوب ایجاد کنم و روى کاغذى شروع به تمجید از خودم کردم و برنامه هاى هیجان انگیزى که تا فردا باید انجام دهم.

الان که حتى بیست و چهار ساعت هم از آن تصمیم بزرگ نمیگذرد کاغذ شگفت انگیزم به من دهن کجى میکند و حالم را بدتر میکند. خودکار بنفشم را برمیدارم و تمام آن را با کلمه اى دوحرفى که مناسب حال اکنونم است پرمیکنم و آن را مچاله به گوشه اى مى اندازم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۱۸:۳۷
رضوان ــ

آدم ها خیلی وقت ها نیاز دارند به کسی، گوشی ، هم سخنی که بنشیند روبرویش و از ترس هایش از غم هایش از ناا میدی هایش حرف بزند. آدم که نمی تواند با هر کس سفره دلش را باز کند. آدم بعضی وقت ها که حس می کند به کسی خیلی نزدیک شده و با او بیشتر رازهای دلش را گفته می تواند تا همیشه اعتماد کند و حرف هایش را به او بزند. آدم وقتی می فهمد کسی که در مورد او چنین فکری کرده نه تنها چنین نظری ندارد بلکه حتی حس نزدیکی هم با او نمی کرده.

آدم این جور موقع هاست که به شدت تنها می شود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۲۲:۰۱
رضوان ــ

امروز یکی از درس های بزرگ زندگی ام را یاد گرفتم.

دروغ بگویم! هیچ وقت رک نباشم. حرف دلم را نزنم. احساسم را نگویم. حتی به کسی که مدام به من میگوید خودت باش.


+ دلم برای نوشتن، زیاد نوشتن، روزانه نوشتن، همیشه نوشتن تنگ شده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۵ ، ۲۱:۲۹
رضوان ــ
.