عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

.

من آدم دلدارى دادن آدمهام وقتى خودم داغونم.
پ پ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۲
رضوان ــ
اگر دست من بود بعد از اینکه آدمها اذیتم کردند و پشت سرم حرفها زدند و تنهایم گذاشتند و حاضر نشدند با من حرف بزنند از پیششان براى همیشه میرفتم. میرفتم یک شهر جدید و آدمهاى جدید میدیدم و بى آنکه به آدمهاى قبلى و خاطراتشان فکر کنم زندگیم را میساختم. اما دست من نیست و باید همچنان با این آدمها زندگى کنم و برایشان لبخند بزنم و تظاهر کنم هرچه کردند نتیجه ى اشتباهات من بوده و اصلن اتفاقى نیفتاده...
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۱
رضوان ــ
دارم میروم سفر. عجیبترین سفر عمرم و احتمالن بهترینشان. با رفیقِ جانى ام سوار اتوبوس نیمه خالى اى شده ایم و میرویم تا اصفهان. قرار است تا میتوانیم هواى آزادى را نفس بکشیم.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۶
رضوان ــ
از من به هرکه این خطوط را میخواند نصیحت. خیالبافى نکنید. ننشینید برا رفتن به فلان مسافرت یا فلان دانشگاه نقشه بکشید. ننشینید به تک تک روزهاى آماده سازى وسایل فکر کنید. مبادا به رنگ کفشها فکر کنید به کوله پشتیتان فکر کنید به دوستان جدید فکر کنید به آدمهاى خوب فکر کنید به جاده ها فکر کنید به روزهاى رنگى فکر کنید به دنیاى جدید فکر کنید. مبادا فکر کنید روزهاى آینده صد در صد روشنند. مبادا به ضرب المثل هاى پایان شب سیه سپید است و یه روز خوب میاد و تاریکترین ساعت شبانه روز قبل از یحر است توجه کنید. اتفاق است. میفتد و شما از آسمان رویاها با سر کوبیده میشوید در زمینى که پر از صخره هاى تیز است. کوبیده میشوید و دیگر نمیتوانید بلند شوید. مبادا خیال پردازى کنید. از من زخم خورده به شما نصیحت.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۲
رضوان ــ
.