حرف هایی که خیلی وقت بود باید می زدم، زدم. چیزهایی که سال ها دلم می خواست بداند و من بتوانم بعد از فهمیدن او، بالاخره خودم باشم. مثل یک اعتراف قرار بود سبک شوم. اما این بار که از روی دوش من برداشته شد، او را ناراحت کرد. حالا سنگینی این حرف ها تبدیل شده به یک سکوت طولانی که حال خوبِ جدیدم را که فکر می کردم حالا حالا ها ادامه داشته باشد را از بین برد. کاش آدم ها منطق داشتند.