...
سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ق.ظ
من که دنیایم پر شده از دروغ هایی که تحویل این و آن میدهم . که خوبم که اوضاع بر وفق مراد است که آره دوستت دارم که دلم تنگ شده برایت که یادم رفت بهت زنگ بزنم که نفهمیدم زنگ زدی که خوبم که خوبم که خوبم. اینجا توی این وبلاگ امنیت ندارم توی دفترهایم ندارم توی کشوی میزم بین لباسهای نخی ام لابلای جزوه های کتابخانه ام توی پوشه ی زرد طبقه پایین هیچ کجا حس نمیکنم که خودمم که اینجا این فضای نیم متری بیست سانتی یک سانتی متری مال خود خودم است. که چیزهایی را در آن پنهان کنم که وقتی به یاد خودم می افتم خودم را پنهان کنم که باشد کنج خودم وقتی دلم میخواهد تنها باشم . اما اینجا جایی برای من نیست. هرچه هست باید رو باشد حتی تنهایی ام هم قرض دادنی است وقتی به ان نیاز دارم
چه آشفته نوشتم. خسته ام از ننوشتن خسته ام از پنهانکاری و نقاب.
۹۴/۰۶/۰۳