عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

.

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

تازگیها به اتفاق هایی که اطرافم جریان دارد دقت می کنم. خودم را از دنیای خودم بیرون می کشم و میبینم مامان دارد ظرف می شورد و خواهر ها هر کدام کاری می کنند. بعد موقع لذت بردن است. از اینکه کنار هم غذا می خوریم، پیراشکی گوشت درست می کنیم، حرف می زنیم، خانه را تمیز می کنیم و هر چیز ساده دیگر لذت می برم. با خودم می گم: این منم که کنار مامان نشستم و اون داره مانتوی من رو کوک می زنه. این لذت های کوچک اما عمیق به اوج خودش می رسند وقتی امشب توی حیاط نشسته بودیم و از تهِ تهِ ذهنمون کوچکترین خاطره های سفر های چندین سال پیش را بیرون می کشیدیم. از بخار روی شیشه ی آن روز بارانی در اردبیل بگیر تا آن سگ ولگردی که پایش شکسته بود و جلوی چادر مسافرتیمان زوزه می کشید و آن بوته ی بزرگی که کنار شیب رستوران در آمده بود و عشایری که برایمان دوغ و آویشن آورده بودند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۱
رضوان ــ

نظرات  (۱)

۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۶ نیمه سیب سقراطی
ما آدمهای قانعی هستیم ، زود شاد میشیم و احساس خوشبختی می کنیم :)
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.