عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

96

چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ق.ظ

96 برای من از بدترین ها بود. اسفند 95 که از شرکت بیرون اومدم به امید راه اندازی کار خودم یا پیدا کردن کار بهتری که انقدر حس تحقیر بهم نده، بودم. کارم رو راه ننداختم. جایی هم استخدام نشدم.

تمام دیروز رو به سالی که گذشت فکر کردم و بغضمو نگه داشتم که شب وقت تنهایی بشکنمش. اما اون موقع هم بهش فرصت ندادم و زود خوابیدم. دیدن آدمای فامیل، بچه های کوچیکتر از من که سال ها از من جلوترند. دارن آرزوهای منو زندگی میکنند. تکلیفشون با زندگیشون مشخصه و مث من بلاتکلیف نیستند. دیشب زود برگشتم خونه. نتونستم فامیل موفقم رو بیشتر از سه دقیقه ببینم. اومدم خونه و سریع خوابیدم تا دیگه به هیچی فکر نکنم. ولی امان از صبح ها وقتی هنوز تکلیف شب پیش رو با خودت مشخص نکردی.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۰۱
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.