96
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۵ ق.ظ
96 برای من از بدترین ها بود. اسفند 95 که از شرکت بیرون اومدم به امید راه اندازی کار خودم یا پیدا کردن کار بهتری که انقدر حس تحقیر بهم نده، بودم. کارم رو راه ننداختم. جایی هم استخدام نشدم.
تمام دیروز رو به سالی که گذشت فکر کردم و بغضمو نگه داشتم که شب وقت تنهایی بشکنمش. اما اون موقع هم بهش فرصت ندادم و زود خوابیدم. دیدن آدمای فامیل، بچه های کوچیکتر از من که سال ها از من جلوترند. دارن آرزوهای منو زندگی میکنند. تکلیفشون با زندگیشون مشخصه و مث من بلاتکلیف نیستند. دیشب زود برگشتم خونه. نتونستم فامیل موفقم رو بیشتر از سه دقیقه ببینم. اومدم خونه و سریع خوابیدم تا دیگه به هیچی فکر نکنم. ولی امان از صبح ها وقتی هنوز تکلیف شب پیش رو با خودت مشخص نکردی.
۹۷/۰۱/۰۱