عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

.

سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ

از کی شروع کردم به دست کشیدن از آرزوهایی که سالها با رویای آنها به خواب میرفتم که حالا تمامشان را فراموش کردم. از کی قلبم از نفرت و خشم آنقدر پر شد که آخرین لبخندم را به یاد نمی آورم. از کی شروع کردم به بریدن از تک تک آدمهای اطرافم و آنقدر سرد و بی حوصله شدم که دیگر کسی اطرافم نماند. چه شد که نوشتن را کنار گذاشتم که آنقدر پر شدم و لبریز از حرفهای نگفته که دنیایم را فریادهای درونی پر کرده. حالا به دنبال راه هایی هستم که هر چه بیشتر من را از رویاهایم دور کند. دارم همان روزهایی را میگذرانم که روزی فکر میکردم بدترین حالت من در آینده است. دارم خودم را وابسته به جایی میکنم که از آن متنفرم و به جای اینکه کاری کنم که از حجم این نفرت کم کنم، دارم آن را هر روز بیشتر می کنم. نمی توانم ببخشم. نمیتوانم بخندم. گاهی بین ظرف شستن، تایپ کردن، خرد کردن گوجه های سالاد، زیر و رو کردن شال های توی کمد یا سر و کله زدن با فتوشاپ، زیر گریه می زنم. وقتی یادم می آید الان چه جایی می توانستم باشم و دیگر هیچ وقت نیستم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۰۶
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.