هرکه دردش بیش اراده اش بیشتر
يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۲ ب.ظ
هر چه یه مسافرت دو روزه مان فکر می کنم بیشتر تعجب میکنم که چطور آن کار را کردیم. دو نفری و یواشکی بی آنکه کسی به جز مادرانمان خبر داشته باشد سوار اتوبوس شدیم و تمام آن دو روز را راه رفتیم و در آخر نزدیک بود از اتوبوس برگشتمان جا بمانیم. یادم می افتد که به چند نفر از بچه ها گفتیم همراهمان بیایند که بیشتر خوش بگذرد. همه شان بهانه های بیخود آوردند. میفهمم که فقط من و مه ناز که مشکلاتمان از همه بیشتر بود نیاز بیشتری به این سفر داشتیم هر طور شده خودمان را به آن رساندیم.
۹۴/۰۴/۱۴