عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

فقط یاد گرفتم. امیدوارم بتونم عمل کنم

دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ


اولین تجربه ی شغلیم فردا (امیدوارم) بعد از دو هفته به پایان می رسد. بعد از دیدن کسادی شرکت مذکور فهمیدم هر چیزی آن طور که به نظر می رسد نیست. حتی اگر ظاهرش فراتر از رویاهایم باشد. بعد از تنظیم کردن سیصد و هفتاد شناسنامه اثر و هزار اسلاید پاور پوینت یاد گرفتم قرار نیست که وقتی وظیفه ام چیز دیگری است هر کاری را انجام دهم. و در نهایت وقتی خساست مدیرم را میبینم میفهمم نمیتوانم اعتماد کنم و یک سال برایش کار کنم.

فردا قرار است بروم جلوی میز مدیر و بگویم دیگر نمی توانم اینجا بمانم و متاسفانه سو استفاده هایش از من تمام می شود و به دنبال کس دیگری برای مرتب کردن آرشیو شرکت ورشکسته اش بگردد.

معلوم بود خیلی عصبانی ام؟ هستم. از خودم بیشتر.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۳
رضوان ــ

نظرات  (۱)

آفرین. کار درستی کردین بنظرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.