عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

صد سال تنهایی

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ


بعد کم کم خسته میشوی از نقش بازی کردن. از لبخند زدن به دختر ها در آشپزخانه و پله ها. از حرف زدن با هم اتاقی هایی که حتی یک درصد باهاشون اشتراک نداری. بعد مچاله میشوی گوشه تختت و تا مجبور نشوی پایین نمی آیی. که یادت می رود به کدام دختر سلام میکردی و از آن به بعد همیشه ساکت فاصله اتاق تا آشپزخانه را میروی. که سرت را گرم میکنی تا هیچ کس را نبینی. ری را چند شب پیش میگفت اینجوری تنها میمونی. نشد که بهش بگم بعضیا محکومند به تنهایی. مثل سرهنگ آئورلیانو بوئندیا.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۳
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.