عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

1984 طور

يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ب.ظ


دو ساعت تمام حرف زد و از خوبی های کارش گفت. از مزایای آن، درآمد بسیار، آسانی آن، ریسک صفر و بازنشستگی در طول سه چهار سال. نمودار کشید و رقم و عدد نشانم داد. من اما دلم نمیخواست تبدیل شوم به یک مربع در بین بقیه مربع های هم شکل و صدایم بزنند کد 764985. من میخواستم خودم باشم. با همین خوبی ها و بدی ها. دلم نمیخواست مجبور شوم فقط از یک فروشگاه خرید کنم و در نهایت خانه ام پر شود از محصولات یک شکل. 

اما دارم هول داده می شوم توی کارهایی که در آن میشوم بخشی از یک سیستم. میشوم یک عدد. یک جزء. من؟ دلم میخواست از راه ساختن گلدان های عجیب و غریب و خلاقانه و مراقبت از گیاهان و نقاشی روی لباس های رنگارنگ پول در بیاورم. نمی خواهم تو پنجاه سالگی حسرت بخورم که به علاقه ام نرسیدم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۲
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.