عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

بس است

سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۴ ب.ظ


من یک آدم رسانا هستم. رسانا البته به موادی می گویند که قابلیت انتقال گرما و برق را دارند اما اگر خوب به خودم فکر کنم می فهمم من هم به اندازه یک دستگیره فلزی که یک طرفش هوای سرد بیرون می خورد و طرف داخل خانه هم سرد می شود، تاثیر پذیر هستم. این رسانایی را وقتی می فهمم که آدمهای اطرافم _که تعداشان به انگشتان دو دست هم نمی رسد_ احساسات متفاوتی را تجربه می کنند. وقتی غمگین اند من غمگین می شوم و وقتی خوشحال اند من هم شاد می شوم. آنقدر به آدم ها بستگی دارم که گاهی یک هفته کارهایم را تعطیل کرده ام که یک نفر غمگین است یا یک روز تمام مثل جنازه ای افتاده ام که کسی از من عصبانی ست. آدمی را تصور کنید که توانایی به درک گفتن نداشته باشد. آن منم. حالا که به دلیل خانه نشینی طولانی ام از همیشه حساس تر شده ام مدام به دنبال سنجش احساسات آدمهای اطرافم هستم. حالا مدت هاست حس غیر مفید بودن می کنم. بدون هیچ تمرکزی فقط ساعت ها به مانیتور یا به دفتر برنامه ریزی هایم زل می زنم و می بینم کارهایم روز به روز روی هم تلنبار می شوند. آن هم به خاطر اینکه مثلا امروز مامان با من سرد بوده _که اکثرا هست_. فقط امیدوارم راهی پیدا کنم که نسبت به همه چیز بیخیال شوم. آنقدر که خودم را بخاطر این سرزنش می کنم هر جا و هر گوشه ای را که نگاه می کنم می بینم نوشته ام "بس است". توی خیالم روزهایی را تصور می کنم که بی توجه به آدم ها و حرف ها و احساساتشان برای خودم کار می کنم. از برنامه هایم عقب نمی افتم. کارهایی که آروزیشان را دارم _نقاشی کشیدن، کتاب خوردن، فیلم سازی، گلدان ساختن، دویدن توی کندرو کنار بلوار_  انجام می دهم و حتی فرصت این را ندارم که فکر کنم آدم های اطرافم _که تعداشان به انگشتان دو دست هم نمی رسد_ چه حسی نسبت به من دارند.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۷
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.