ببخشید
جمعه, ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ب.ظ
از معذرت خواهی خسته شدم. از اینکه تمام روز را باید بگویم "ببخشید این حرفو زدم، ببخشید اون حرفو نزدم، ببخشید اونجوری نیستم که تو میخوای، ببخشید اونجوری هستم که تو خوشت نمیاد." توی رابطه با آدمها، ترسو شدم. برای هر کلمه باید کلی فکر کنم تا طرف مقابلم، چه مامان باشد چه یک دوست، ناراحت نشود. که اغلب اوقات میشود. بزرگترین آرزویم این شده که مرا به رسمیت بشناسند. اینقدر پی تغییر دادن من نباشند. دارم خودم را از دست میدهم بس که برای دل بقیه خودم را عوض کردم. دلم نمیخواهد کسی را هم از دست بدهم. من، منِ درونگرا دوستان زیادی ندارم. آدم های زیادی را نمیشناسم. فقط دو سه تا دوست مخصوص دارم و اعضای خانواده. دلم نمیخواهد دنیایم از اینی که هست کوچکتر شود...
۹۴/۰۸/۲۲