به من که میرسید نصیحت هایتان را پشت در بگذارید
يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ب.ظ
خرابش کردی جانِ من. خرابش کردی. تو تنها کسی بودی که به من نمیگفتی چکار کنم و من دلم به همین خوش بود. دلم خوش بود که پیش تو بی نقابم که خودم هستم که ترسی ندارم. اما خرابش کردی. آدم های اطرافم همه یکی یکی با نصیحت های بیخودیشان، با حرفهایی که ناشی از عدم درک موقعیت من بود از چشمم افتادند. و باید بگویم عزیزِ شبهای دلتنگی ام، تو هم به آن ها پیوستی. یکبار به من گفتی نمیتوانی به بقیه بگویی که نگرانت نباشند. من اما از اینکه بقیه برای من نگران باشند بیزارم، بیزار. آن هم نگرانی برای رفع مسئولیتشان. مسئولیت مادری، پدری، خواهری، خویشاوندی، دوستی. کاش امشب نبود و تو آن حرف ها را نمیزدی تا باز میتوانستم دلخوش باشم یک نفر هست که میتوانم درکنارش خودم باشم.
۹۴/۰۷/۱۲