عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

عقده هاى بدخیم

|عقده هایی که با نوشتن باز می شوند|

خرابش کردی جانِ من. خرابش کردی. تو تنها کسی بودی که به من نمیگفتی چکار کنم و من دلم به همین خوش بود. دلم خوش بود که پیش تو بی نقابم که خودم هستم که ترسی ندارم. اما خرابش کردی. آدم های اطرافم همه یکی یکی با نصیحت های بیخودیشان، با حرفهایی که ناشی از عدم درک موقعیت من بود از چشمم افتادند. و باید بگویم عزیزِ شبهای دلتنگی ام، تو هم به آن ها پیوستی. یکبار به من گفتی نمیتوانی به بقیه بگویی که نگرانت نباشند. من اما از اینکه بقیه برای من نگران باشند بیزارم، بیزار. آن هم نگرانی برای رفع مسئولیتشان. مسئولیت مادری، پدری، خواهری، خویشاوندی، دوستی. کاش امشب نبود و تو آن حرف ها را نمیزدی تا باز میتوانستم دلخوش باشم یک نفر هست که میتوانم درکنارش خودم باشم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۲
رضوان ــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
.